وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(جامعه کبیره)

 امام باید با حکمت و موعظه مردم را به راه خدا دعوت کند، لذا بنا بر آن چه در مقاتل نقل شده از جمله:

 «حكى السبط فی التذكرة عن هشام بن محمد الكلبی قال: لما رآهم الحسین علیه السلام مصرین على قتله أخذ المصحف و نشره و جعله على رأسه و نادى:

سبط ابن جوزى در تذكره از هشام بن محمّد كلبى نقل كرده كه چون حضرت امام حسین علیه السّلام دید كه لشكر در كشتن او اصرار دارند، قرآن مجید را برداشت و آن را گشود و بر سر گذاشت و در میان لشكر ندا كرد:

بینی و بینكم كتاب اللّه وجدی محمد رسول اللّه: بین من و شما کتاب خدا و جدم رسول الله (ص) حاکم است.

 یا قوم بم تستحلون دمی... فساق الكلام‏  إلى أن قال: اى قوم! براى چه خون مرا حلال مى‏دانید؟

آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟

 آیا به شما نرسید قول جدّم در حقّ من و برادرم حسن علیه السّلام:

هذان سیّدا شباب اهل الجنّة؟

فالتفت الحسین علیه السلام فإذا بطفل له‏ یبكی عطشا، فأخذه على یده  و قال:

یا قوم! إن لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل »

اما وقتی این حکمت­ها و مواعظ در آن­ها اثر نکرد و دل خفته آن­ها را بیدار نکرد، نوبت به بذل جان می­رسد: وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ(جامعه)

از طرفی امام باید حجت را بر آن­ها و بر همه عالمیان تمام کند، ایثارش را کامل نماید و اعلام کند که با چه کسانی می­جنگد از این رو در این هنگام متوجه طفلى از اولاد خود می­شود كه از شدّت تشنگى مى‏گریست. حضرت آن كودك را بر دست گرفت و فرمود:

اگر به من رحم نمى‏كنید پس به این طفل رحم كنید.

«فرماه رجل منهم بسهم فذبحه، فجعل الحسین علیه السلام یبكی و یقول: پس مردى از ایشان تیرى به جانب آن طفل افكند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السّلام شروع كرد به گریستن و گفت:

 اللهم احكم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا: اى خدا! حكم كن بین ما و بین قومى كه خواندند ما را كه یارى كنند بر ما، پس كشتند ما را.

فنودی من الهواء: دعه یا حسین فإن له مرضعاً فی الجنة: پس ندایى از آسمان آمد كه بگذار او را یا حسین كه از براى او مرضع یعنى دایه‏اى است در بهشت.

 (و فی الاحتجاج‏: أنه لما بقی فردا لیس معه أحدا إلا ابنه علی بن الحسین و ابن آخر فی الرضاع اسمه عبد اللّه أخذ الطفل لیودعه، فإذا بسهم قد أقبل حتى وقع فی لبة الصبی فقتله، فنزل عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه و رمله بدمه و دفنه.) (مآخذ مقتل:نفس المهموم، الشیخ عباس القمی، 319 وتذكرة الخواص، سبط بن الجوزی،227- منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏2،ص:893 و ینابیع المودة، القندوزی ،ج‏3،ص:79)

وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ: بر مصائبی که از امت به شما رسید، برای خدا صبر کردید

وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ: و [این گونه برای این که مردم به پاکی و مقام انسانیّت برسند] نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید

 وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ: و امر به معروف و نهی از منکر نمودید.

وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ‏] شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى: و در راه خدا چنان که شایسته جهاد برای اوست، جهاد کردید تا دعوتش را آشکار ساختید و واجباتش را بیان نموده، حدودش را اقامه کرده و دستورات احکامش را نشر دادید و سنت­های خداوند را بنیان نهادید، و در این کار به مقام خشنودی او نایل شدید و به قضای او تن دادید و پیامبران گذشته‏اش را تصدیق کردید.