آیا فلاسفه و عرفاء می توانند خدا را معرفی کنند؟
در روایات متعدد آمده که در ذات خدا تفکر نکنید چون به جایی نمی رسید و جز تحیّر و سرگردانی ثمری ندارد. مثلاً در این روایت امام می فرمایند: «تفكّروا في الاء الله و لا تفكّروا في الله فإنّكم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الكلام إلي الله فَامسَكُوا : درباره نعمتهاي خدا بينديشيد و در ذات خدا نينديشید، زيرا شما هرگز ذاتش را درك نميكنيد، و وقتی سخن به ذات خدا رسید شما باز ايستيد.»(بحار الانوار، ج 71، ص 231. )
در روایاتی دیگر هم باز همین نکته با تأکید آمده و ما را از تفکر در ذات خدا نهی فرموده اند:
امام صادق عليه السلام می فرمایند:
- «إياكم و التفكر في الله، فإن التفكر في الله لا يزيد إلا تيهاً، إن الله عزوجل لا تدركه الأبصار ولا يوصف بمقدار: از تفکر در ذات خدا برحذر باشید زیرا چیزی جز سرگردانی ندارد، همانا خدای عز وجل با چشم درک نمی شود و با اندازه و مقدار توصیف نمی شود.» ( بحار الأنوار: ج3 ص295 ب9 ح4)
- «تكلموا في خلق الله ولا تكلموا في الله، فان الكلام في الله لا يزيد الا تحيراً: در مورد خلق خدا(افعال خدا یعنی آن چه از خودش نشان می دهد) سخن بگویید نه در مورد ذات خدا که سخن گفت در این مورد چیزی جز تحیّر ندارد.» ( التوحيد ص454 ب67 ح1 باب النهي عن الكلام والجدال والمراء في الله عزوجل.)
- در روایت دیگری إمام باقر(ع) می فرمایند:«إياكم والتفكر في الله ولكن إذا أردتم أن تنظروا إلى عظمته فانظروا إلى عظيم خلقه: یعنی از تفکر در ذات خدا برحذر باشید و لکن اگر خواستید به عظمت او نگاه کنید، عظمت خلقش را ببینید.» (كافي: ج1 ص93 ح 7.)
بنابراین با چه مجوّزی باید به خدایی که فلاسفه و عرفا با فکر و خیال خودشان به آن رسیدهاند، معتقد شویم؟
این روایاتی که ذکر شد میگوید؛ فکر انسان هر چه هم عمیق باشد قادر به توصیف خدا نیست. عقلی را هم که فلاسفه ادعا میکنند، قبلاً گفته شد که عقل نیست چون عقل، حجت خداست و مانند رسول ظاهری معصوم و مصون از خطاست، در حالی که صدها مکتب مختلف فلسفی و اختلافات فراوانی که بین فلاسفه هست (حتی بین فلاسفه به اصطلاح اسلامی!!)، خود شاهدی و دلیلی است بر این که این راه شناخت، عقلی نیست بلکه این همه اختلاف نظر در توصیف خدا، ناشی از فکر و اندیشه خطاپذیر بشر است نه عقل.
همچنین چه حجتی بین خود و خدایمان داریم تا از دریافتهای قلبی و به اصطلاح کشف و شهود عرفایی که غالباً از مسیر اهل بیت(ع) جدا هستند و هیچ معیاری برای صحت آنها نداریم، تبعیت کنیم؟
اما همین خدایی که برای ما و برای هیچ کس قابل توصیف و شناخت نیست و به خاطر غیب الغیوب بودنش بیشترین موضوع اختلاف شده، اگر معرفی او به اهلش(مخلَصین) واگذار شود چگونه توصیف میشود؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در کلامی به محمود بن لبید به این نکته مهم اشاره فرموده و راه صحیح خدا شناسی را بیان میفرماید:
« بدان! رسول خدا فرمود: " مَثَل امام مَثَل کعبه است که مردم باید به سراغ او بروند نه این که او به سراغ مردم برود."
به خدا قسم اگر این مردم حق را به اهلش واگذار می کردند و از خاندان پیامبرشان تبعیت میکردند حتی دو نفر یافت نمی شد که در باره خدا با هم اختلاف داشته باشند.» (کفایـة الاثر صفحه197)
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ ...