اهل بیت(ع) با بذل جانشان مردم را با خدا و معارف حقّه آشنا کردند

وقتی وارد "ایوان صفا"ی او می­شوی تو را در آغوش محبت و صفایش می­فشارد و به استقبالت می­آید:

«مرحباً بکم، خوب جایی آمدید، بدانید؛ اگر به سراغ ما اهل بیت بیایید قطعاً نجات می­یابید(مَنْ اَتيكُمْ نَجى) چون فقط ما حقیقتاً شما را به سوی خدا دعوت می­کنیم و به سوی او شما را دلالت و راهنمایی می­نماییم(، اِلَى اللهِ تَدْعُونَ، وَعَلَيْهِ تَدُلُّونَ) و بدانید که فقط با ما و در جوار ما می توانید به آرامش برسید(اَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَيْكُمْ) و اگر ما را تصدیق کردید، به سلامتی و عافیت کامل خواهید ­رسید(سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ) و اگر به ما معتصم شوید یقیناً هدایت خواهید شد(وَهُدِىَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ) چون هدایت شما با ما اهل بیت است و وظیفه ماست: إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَي‏(لیل/12)».

ایوان صفا

در اوایل قرن دوم هجری جمعی از اهالی فین و چهل حصاران کاشان که پرچم دوستی اهل بیت(ع) را برافراشته بودند، اتفاق نظر داشتند که به وجود نماینده­ای از جانب امام زمان خویش نیاز دارند تا هدایت آنان را بر عهده بگیرد، از این رو در کاشان اجتماع کردند و نامه­ای خدمت امام خود حضرت باقر علیه­السلام نوشتند و از آن حضرت درخواست نمودند تا یک نفر از فرزندان خود را جهت تعلیم شرایع اسلام به جانب آن­ها بفرستد.

عامر بن ناصر، سفیر مردم کاشان بعد از ورود به مدینه خدمت امام رسید و عریضه خود را تقدیم کرد. امام باقر علیه­السلام فرزندان خود را جمع کرد و فرمود:«ای نور دیدگانم، جدم رسول الله(ص) را درخواب دیدم که فرمود نور دیده­ام علی را به چهل حصاران و نواحی آن بفرستم تا مردم آن حدود را به طریقه جدم راهنمائی کند».

سپس برادر بزرگوارش امام صادق(ع) فرمود تا اسباب سفر برادر را مهیا کردند. علی بن محمد با والد بزرگوارش امام باقر(ع) و برادر عزیزش امام صادق(ع) و دیگر عزیزانش و نیز با مدینه­ی جدش وداع کرد و راهی سفری شد که شاید می­دانست بازگشتی در آن نیست.

ابوالحسن علی بن محمد باقر(ع) وقتی از مدینه خارج می­شد 29 سال از سن مبارکش گذشته بود و صاحب دو فرزند به نام احمد(مدفون در اصفهان) و فاطمه بود و مادرش امّ ولد(زینب) نام داشت. دخترش فاطمه بعدها به همسری امام کاظم(ع) درآمد بنابراین علی بن محمد، جدّ مادری بخشی از سادات موسوی محسوب می­شود.

پایان انتظار

وقتی علی بن محمد باقر(ع) به سه منزلی کاشان رسید، ابتدا وارد قريه جاسب شد. پس از چند روزي توقف در آن جا، وارد قريه خاوه شده و مدت يک ماه در آن قريه به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. عامربن ناصر، قاصدي را به منطقه فين و کاشان فرستاد و مردم را از ورود نماينده خاص امام پنجم آگاه ساخت.

حدود شش هزار نفر زن و مرد، کوچک و بزرگ، پياده و سواره خود را آماده استقبال از آن حضرت نمودند و شب را در بيرون قريه باريکرسف(مشهداردهال فعلی) گذراندند و آن شب به امید دیدار نور دیده رسول خدا(ص) آسوده خوابيدند.

حضرت علی بن باقر(ع) در سال 113 هجری وارد منطقه کاشان شد. روایت شده که حضرت در مسجد جامع کاشان اقامه نماز جماعت و جمعه می نموده است و مردم دسته دسته به دیدار حضرتش می شتافتند و از آموختن مسائل دینی بهره­مند می شدند. پس از گذشت یک سال در منطقه کاشان و حومه و پرداختن به امور دینی و اجتماعی مردم و دوری از مدینه منوره و تحمل فراق پدر و برادران، امام جعفر صادق علیه السلام به برادر عزیز خود علی، نامه­اي نوشت و خبر جانسوز شهادت پدر را به او داد و به او فرمود: شنیده ام خاوه را طوعاً و رغبتاً به شما منتقل نموده­اند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و ابناء سبیل برسانی... و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی".

ادامه نوشته

خدا را فقط آل محمد(ص) و عالم آل محمد(ص) می توانند معرفی کنند

محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن محمد بن إسماعیل البرمکی قال حدثنا الفضل بن سلیمان الکوفی عن الحسین بن خالد قال سمعت الرضا علی بن موسى(ع) یقول لم یزل الله تبارک و تعالى علیماً قادراً حیّاً قدیماً سمیعاً بصیراً. فقلت له یا ابن رسول الله إنّ قوماً یقولون إنه عز و جل لم یزل عالماً بعلمٍ و قادراً بقدرةٍ و حیاً بحیاةٍ و قدیماً بقِدَمٍ و سمیعاً بسمعٍ و بصیراً ببصرٍ، فقال(ع) مَن قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع الله آلهةً أخرى و لیس من ولایتنا على شی‏ء ثم قال(ع) لم یزل الله عز و جلّ علیماً قادراً حیاً قدیماً سمیعاً بصیراً لذاته تعالى عما یقول المشرکون و المشبَّهون علواً کبیراً. (عیون اخبار ص 145).

حسین بن خالد گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که مى فرمود: خداوند پیوسته دانا، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بینا بوده است». به او گفتم: گروهى مى گویند خداوند پیوسته به واسطه دانایى، دانا به واسطه توانایى توانا، به واسطه حیات زنده، به واسطه صفت قدیم، قدیم، به واسطه شنوایى، شنوا، و به واسطه بینایى، بیناست». امام علیه السلام فرمود: «هر کس چنین اعتقادى داشته باشد خدایان دیگرى را با خدا برگزیده است، و بر ولایت ما نیست. خداوند پیوسته به لحاظ ذات خود (نه صفات زاید بر ذات) دانا، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بینا بوده است و برتر است از آنچه مشرکان و تشبیه گرایان مى گویند».

«من شبه الله بخلقه فهو مشرک و من وصفه بالمکان فهو کافر و من نسب الیه ما نهی عنه فهو کاذب»

 هر کس خدا را به مردم شبیه کند مشرک است و هر کس برای او مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبت های ناروا بدهد دروغگو است.(شیخ صدوق، توحید، ص 96)

............................................................................................................................................

 عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُول‏:

انّما یعرف الله عزّوجلّ و یعبده من عرف الله و عرف امامه منّا أهل البیت و من لایعرف الله عزّوجلّ و لایعرف الامام منّا اهل البیت فانّما یعرف و یعبد غیر الله هکذا و الله ضلالاً :

فقط کسی می­تواند خدا را بشناسد و او را بندگی کند که او را و امامش را از طریق ما اهل بیت بشناسد و کسی که خدا را و امام را از طریق ما نشناسد، در حقیقت غیر خدا را شناخته و عبادت کرده و به خدا قسم این[شناخت خدا از غیر اهل بیت] ضلالت و گمراهی است.  

(اصول کافی، ج۱، ص۱۸۱، چاپ بیروت)

 

خدایی که عرفای! زمان ما معرفی می کنند!!

"اما نسبت به مشركان كه غير خداوند از موجودات را پرستش مى‏ كنند. پس منتقم از آنها انتقام مى‏ گيرد، زيرا كه آنان حق را محصور كرده‏ اند در آن چه كه او را پرستش كردند و اله مطلق را مقيد قرار دادند. اما از آن جهت كه معبودشان عين وجود حق است كه در اين صورت ظاهر شده است[!!!]، پس پرستش نمى‏ كنند مگر خدا را «فرضي الله عنهم من هذا الوجه»[یعنی خدا از این جهت از آنها راضی است] پس عذابشان در حق ايشان عذب[یعنی گوارا] مى ‏گردد.!!!"

                                                                         (علامه حسن زاده آملی، ممد الهمم: ص 213)

ادامه مطلب

خدایی که ابن عربی معرفی می کند!!


فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ...

پس به [سزاى] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم [به طورى كه] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‏كنند...(مائده/13)

 کسانی که پیمانشان را با خدا نقض کردند و عهدشان را با خدا نسبت به ولایت اهل بیت علیهم­السلام شکستند ۱، خدای­تعالی آن­ها را لعنت می­فرماید یعنی از رحمت و هدایتش دور می­سازد و دل­ آن­ها را قسیّ و سخت می­گرداند تا حقایق را درک نکنند لذا در نتیجه این گمراهی، کار این­ها به تحریف کلمات می افتد و کلمات را از معنای حقیقی آن جا بجا می­کنند تا دیگران را هم مثل خود گمراه سازند.

نمونه­ای از این تحریف کلمات را در کلام ابن عربی که یکی از از اقطاب بزرگ صوفیه و از این پیمان­شکنان است ملاحظه بفرمایید:

او در کتاب «فتوحات» و «فصوص الحکم» تصریح می کند و می گوید «خداوند هر شب به آسمان دنیا فرود می آید!».

او در این باره حدیثی جعلی را نقل می­کند و می­گوید:

«خداوند هر شب در ثلث آخر شب، به آسمان دنیا فرود می آید.»( الفتوحات، ج۴، ص۱۹۵ و ج۶، ص۱۱۷ ؛ فصوص الحکم، ص۱۱۱ ؛ مجموعة رسائل ابن عربی (المجموعة الثالثة)، ص۳۳۴)

این در حالی است که اهل بیت علیهم السّلام آشکارا این سخنان باطل را رد می کنند و بیان می­کنند که آن­ها کلام خدا را تحریف کرده­اند. روایت شده است که از امام رضا علیه السّلام درباره این حدیث پرسیدند، حضرت فرمود:

«خداوند کسانی را که کلام را از جایگاه اصلی خود تحریف می کنند لعنت کند. به خدا سوگند، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) چنین حرفی نزد بلکه فرمود: خداوند «فرشته ای» را در ثلث آخر هر شب، و در شب جمعه در اول شب به آسمان دنیا می فرستد و به او فرمان می دهد و او ندا می دهد که: آیا خواهنده ای هست تا بدو ببخشم؟ و آیا توبه کننده ای هست که توبه اش را بپذیریم…». تا آنجا که می فرماید:

این فرشته همچنان ندا می دهد تا صبح بدمد، و چون صبح طلوع کند به جایگاه خود در ملکوت آسمان باز می گردد. (توحید صدوق، ص۱۷۶؛ بحارالأنوار، ج۳، ص۳۱۴ به نقل از توحید و الأمالی و عیون أخبارالرضا علیه السلام)

 در «احتجاج» از امام کاظم علیه السلام آمده است که درباره این حدیث فرمود:

«خداوند فرود نمی آید و نیازی به فرود آمدن ندارد».( الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۷ ؛ بحارالأنوار، ج۳، ص ۳۱۱ ؛ توحید، ص۱۸۳، حدیث۱۸ و کافی، ج۱، ص۱۲۵)


۱- نحن عهد الله فمن وفي بعهدنا فقد وفي بعهد الله، و من خفرها فقد خفر ذمة الله و عهده...

ماييم عهد و پيمان الهي، پس هر كه به عهد و پيمان ما وفا كند همانا به عهد الهي وفا نموده است، و هر كه با ما پيمان شكني نمايد، پيمان و عهد الهي را شكسته است.»( اصول كافي، ج 1: 172، كتاب الحجة، باب أن الأئمة معدن العلم و شجرة النبوة...، حديث 3)