کسی که تمام خلقت از شناختش ناتوان است

از امام جعفر صادق علیه‌السلام در تفسیر فرات کوفی صفحه 581 ، چنین نقل شده است:

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ. اَللَیْلَهُ: فاطمه و القدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیلة القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین. تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکة المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(صلی الله علیه و آله) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.

اللیله، فاطمه(سلام الله علیها) است و القدر، «اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است و علت نام‏گذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختش ناتوان هستند. اما معناى «لیلة القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌‏المؤمنین حضرت زهرا (سلام الله علیها ) میباشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روح‌‏القدس همانا فاطمه است و مراد از طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم(عج الله تعالی فرجه الشریف) است.

حجت خدا در بين بندگان

پيامبر خدا صلى الله عليه وآله می‌فرماید:

«اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيًّا وَ زَوْجَتَهُ وَ اَبْنائَهُ حُجَجٌ عَلى‏ خَلْقِهِ» (عوالم ج 11، ص 78).

«خداوند متعال على، همسر و فرزندانش را حجت خود در ميان مردم قرار داده است.»

احاديث متعدد دیگری هم وجود دارد كه نشان مى‌‏دهد فاطمه زهرا عليها السلام نه تنها بر مردم بلکه بر تمام پيامبران و حتی ائمه علیهم‌السلام حجت بوده است:

«لَقَدْ كَانَتَ‏ عليها السلام مَفْرُوضَة الطَّاعَة عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس وَ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ وَ اَلاَنبياء وَ الْمَلَائِكَةُ»

«اطاعت فاطمه‏ عليها السلام بر تمام بندگان الهى حتى جن و انس، پرندگان و حيوانات، پيامبران و ملائكه واجب است.» (عوالم، ج 11، ص 190؛ دلائل الامامة، ص 28).

همچنين در روايت ديگرى امام عسكرى علیه‌السلام می‌فرماید:«نَحْنُ حُجَجُ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطمةُ حُجةٌ عَليَنا»؛ «ما حجّت‌‏های خدا بر آفريدگانش مى‌‏باشيم، و فاطمه، حجّت خدا بر ما است. (تفسير أطيب البيان، ج 13، ص 236).

اهل تسنن پاسخ دهند

إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً(اجزاب/57): « قطعاً آن‌هایی که خدا و رسول او را اذیت می‌کنند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده ( از رحمتش دور کرده) و برای آن‌ها عذابی خوارکننده مهیّا نموده است.

در این آیه شریفه خدای‌تعالی اذیت کردن و آزار رساندن به خود و به رسولش را یکی دانسته و آزاردهنده را محکوم و مشمول لعن خود در دنیا و آخرت دانسته است. این یکی از شدیدترین انذارهایی است که خدای‌تعالی در قرآن آورده است.

قبل از بحث اصلی تذکر یک نکته در خصوص این آیه شریفه خالی از لطف نیست: معنای اذیت کردنِ رسول خدا قابل فهم است ولی اذیت کردن خدا و آزردن خدا معنایی ندارد چون اذیت و آزرده شدن و رنجیدن یک نوع تأثر و انفعال است در مقابل فعل دیگران که برای پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) که بشری است مانند سایرین، انفعال در برابر عوامل خارجی و متأثر شدن امری طبیعی است. بنابراین نسبت دادن غم، ناراحتی، شادی، خوشحالی، رنجش و آزردگی و امثال این‌ها به پیامبر(صلّی الله علیه و آله)صحیح است ولی خدای‌تعالی از این حالات منزه است و نسبت دادن این‌ها به خدا صحیح نیست. بنابراین در توضیح يُؤْذُونَ اللَّهَ احتمالاتی مطرح شده: یکی این که «الله» مضاف الیه برای یک مضاف مقدر و محذوف، مثل«اولیاء» باشد(تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 17.) یعنی کسانی که اولیاء خدا را اذیت کنند. احتمال خوبی است اگر اصالت عدم تقدیر(اصل این است که کلمه‌ای در تقدیر نباشد) مانع پذیرش آن نباشد. بعضی هم گفته‌اند مراد از اذیت کردن خدا کفر، شرک، ترک دین، مخالف با اوامر و نواهی و توهین به مقدسات است(الطیب البیان، ج 10، ص 524) و یا نسبت‌های ناروا دادن به خداست. مانند اینکه یهودیان می گفتند «عزیر بن الله»؛ عزیر پسر خدا است. و نیز مسیحیان می گفتند: «المسیح بن الله»؛ مسیح (عیسی) پسر خدا است و ... . (الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص 237؛ و الکشاف ذیل آیه).

احتمال دیگری که ذکر شده است و صحیح‌تر از سایر احتمالات است این است که مراد، آزار رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می‌باشد و به جهت تعظیم و بزرگ‌داشت پیامبر، اذیت شدن را خدا به خود نیز نسبت داده است و اذیت آن حضرت را همانند اذیت خودش قرار داده است. (تفسیر راهنما، ج 14 و المیزان، ج2، ص 207 و ج16، ص332). در واقع این جا خدای‌تعالی عاقبت اذیت کردن پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را می‌خواهد بفرماید یعنی تمام موضوع آیه مربوط به اذیت کردن پیامبر است و چون اذیت کردن پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بسیار امر عظیم، سنگین و غیر قابل بخششی است، این اذیت کردن را خدا مساوی اذیت کردن خود قرار داده است. در واقع خدا طبق عرف خود بشر با او سخن گفته و فرموده است: به فرض محال اگر خدا بشری بود که آزرده می‌شد، آزردن او همان آزردن رسول اوست.

از این نکته که بگذریم، شیعه و سنی نقل کرده‌اند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده است: «فاطمه بضعه منی مَن آذاها فقد آذانی و مَن آذانی فقد آذی الله»

«فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است».(دلایل الامامه ص 45 -کتاب سلیم بن قیس حدیث 48 و در صحیح بخاری ج5 ص 26)

بنابراین اذیت کردن فاطمه سلام الله علیها مساوی اذیت کردن پیامبر صلی الله علیه و آله و طبق آیه شریفه معادل اذیت کردن خداست و اذیت کننده، مستحق لعن خدا در دنیا و آخرت است و عذاب سخت و خوار کننده‌ای خدا برایش آماده کرده است.

از طرف دیگر در خود منابع اهل تسنن نقل شده که فاطمه سلام الله علیها با خشم و غضب نسبت به عمر و ابوبکر از دنیا رفت و این خشم و غضب به خاطر اذیتی بود که از جانب آن‌ها به او رسیده بود: «انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی صلی الله علیه و آله لاشکونکما الیه»:

خدا را شاهد می‌گیرم و ملائکه او را به اینکه شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا خشنود ننمودید و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم هرآینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد(.(صحیح بخاری 5/26, صحیح مسلم 4/193)

- «به خدا قسم! بعد از هر نمازم بر تو (ابوبکر) نفرین می کنم». (الامامة و السیاسة 1/20)

ابن ابی الحدید سنی مذهب هم می‌گوید: « حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفتند در حالیکه سخت از عمر و ابوبکر غضبناک بودند.» (شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید ج 6 ص 50)

پس از مخالفین باید پرسید: اگر بخواهیم به این آیه شریفه و به گفته علمای مورد قبول خود شما عمل کنیم، باید چه کنیم؟ آیا طبق این آیه شریفه، آن دو ظالمی که فاطمه زهرا سلام الله علیها را آزار دادند و آزاردهنده خدا و رسولش محسوب می‌شوند، نباید لعن کرد و گفت: «اللهم العن اول ظالم[عُمر] ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابعٍ له علی ذلک...[ابوبکر، عثمان، معاویه، یزید و....لعنهم الله]

نور عالم خلقت

 نور همه عالم خلقت از وجود مقدس و نورانی فاطمه زهرا(س) است. این نور با عظمت را خدا خلق کرد تا به وسیله او ظلمت و تاریکی را از عالم بزداید.

در بخشی از روایت مفصلی که ابن مسعود از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده آمده است:
«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكه الى اللَّه تعالى ان يكشف عنهم تلك الظلمه فتكلم اللَّه جل جلاله كلمه فخلق منها روحا ثم تكلم بكلمه فخلق من تلك الكلمه نورا فاضاف النور الى تلك الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء عليهاالسلام و لذلك سميت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» : «سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه پروردگار تاريكى را از ايشان برطرف كند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان كلمه‏اى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گرديد، سپس كلمه‏اى ديگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست، جز فاطمه زهرا عليهاالسلام و به همين دليل او را زهرا عليهاالسلام ناميدند زيرا نورش آسمان­ها را روشن ساخت. (بحارالانوار، ج 40، ص 43)

همه ما کم و بیش جهالت­هایی داریم و در تاریکی به سر می­بریم که باید با تأسی به فاطمه زهرا(س) از این ظلمت­هایی که در آن قرار داریم خارج شویم. یکی از این ظلمت­ها و جهالت­های ما تعصّب یا به تعبیر قرآن "حمیّت جاهلانه" است: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ كَفَرُوا فی‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ...»:«آن گاه که کفار در دل­های خود تعصب، آن هم تعصب جاهلیت ورزیدند...».(فتح/26)

امام صادق علیه­السلام می­فرمایند:«مَنْ كَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّة بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّه»:«اگر كسی به اندازه ذره­ای تعصب داشته باشد خدای­تعالی در قیامت او را با اعراب جاهلیت مبعوث می­کند.» (بحارالانوار/ج /70ص 284)

گاه تعصب ما نسبت به سنّت­ها و عرف­هایی است که اصولاٌ نمی­دانیم اصل و ریشه آن چیست و از کجا وارد زندگی ما شده­. عادات رائجی که بعضاً خرافی و آلوده به شرک هم هستند و با روح توحیدی اسلام منافات دارند.

حکایت شده که منصور از امام کاظم علیه السلام خواست تا در روز نوروز برای تهنیت جلوس کند و آن چه برای ایشان می­آورند بگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا(ص) را بررسی کردم و در آن­ها برای این عید خبری نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آن را محو کرده است و به خدا پناه می­برم که چیزی را که اسلام محو کرده احیاء کنم. منصور در پاسخ گفت: ما این کار را برای اداره (سرگرمی) لشکریان انجام می­دهیم و تو را به خدای بزرگ سوگند می دهم که در این مجلس بنشینی و آن­گاه حضرت نشست. (حکی ان المنصور تقدم الی موسی بن جعفر علیه السلام بالجلوس للنهنتة فی یوم النیروز و قبض ما یحمل الیه فقال: انی قد فتشت الاخبار عن جدی رسول الله فلم اجد لهذا العید خبرا و انه سنة الفرس و محاها ان اسلام و معاذ الله ان نحیی ما محاها الاسلام فقال المنصور انما نفعل هذا سیاسة للجند فسالتک بالله العظیم الا جلست فجلس. " المناقب ابن شهرآشوب، ج 4 ص 319 ")

حال اگر از ما بپرسند چرا این سنت محو شده توسط اسلام را احیاء می­کنید و آن قدر آن را تعظیم می­کنید تا جایی که موجب تضعیف و کوچک شمردن اعیادی شده که خدا آن­ها را بزرگ کرده؟پاسخی که می­دهیم و نهایت دلیلی که می­آوریم این است که؛ این­ها رسوم و سنت­هایی است که از قدیم بوده، بزرگان ما و پدران ما آن­ها را بزرگ شمرده­اند ما هم به آن عمل می­کنیم!!

می­دانید قرآن در پاسخ به این نوع استدلال چه می­فرماید؟

حضرت ابراهیم به پدر و قومش گفت: «این مجسمه­ها و تصاویر چیست که شما به عبادت آن­ها کمر خدمت بسته­اید؟ :  قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتي‏ أَنْتُمْ لَها عاکِفُون (عکوف یعنی روی آوردن به چیزی و ملازمت و مداومت بر اکرام و تعظیم آن).

قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدينَ»: «گفتند: ما پدران خود را چنین یافتیم که آن­ها این بت­ها را عبادت می کردند».(انبیاء/52-54)

 آن­ها هم مثل ما در جواب ابراهیم(ع) تنها به سنت قوم خود استناد کردند و گفتند: این عمل، سنت دیرینه آباء و اجدادی ماست و ما هم متمسک به همین شیوه شده‌ایم‌.

قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ: «ابراهیم گفت : به تحقیق شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده اید». یعنی همین که به چیزهایی پایبندید که منطقی برای عمل به آن جز روش پیشینیان ندارید، دلیل بر گمراهی شماست چون از فکر و عقل خودتان استفاده نمی­کنید و صحت آن چه را که انجام می­دهید تحقیق نمی­کنید و این یعنی تعصب و حمیّت جاهلانه! 

دین استوار

وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (سوره بیّنة آیه5)

و آن[فاطمة سلام الله­عليها] دین قیّم و استوار است.

امام باقر علیه­السلام: هي فاطمة (عليها السلام) ؛ آن دین استوار، فاطمه (عليها السلام)است.(البرهان فی تفسیرالقرآن/ج5/ص718)

بزرگترین نشانه ی خدا

إنَّها لَإِحدَی الکُبَر، نَذِیراً لِلبَشَرِ(مدّثر/35و36)

تحقیقاً او[فاطمه سلام الله علیها] یکی از بزرگترین[ آیات خدا] است که انذار دهنده برای کل بشر است.

امام باقر علیه­السلام: یعنی بها فاطمه سلام­الله­علیها؛ مقصود از این آیه فاطمه سلام­الله­علیها است.(القطرة/ج1/ص408)

نور همه عالم از نور فاطمه زهراست

ابن ‏مسعود نقل مى‏كند كه، ديدم على بن ابى‏طالب عليه‏السلام را كه مشغول نماز است و در ركوع و سجودش مى‏گويد: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عبدك، اغفر للخاطئين من شيعتى»
پروردگارا، به حق بنده‏ى مقربت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خطاكاران از شيعيان مرا ببخش.

از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شدم. ايشان را در حال نماز يافتم. ديدم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در نماز خود مى‏گويد:
«اللهم بحق على عليه‏السلام عبدك اغفر للخاطئين من امتى»
خداوندا، خطاكاران از امت مرا، بحق على عليه‏السلام بنده‏ى مقربت ببخش.

از آنچه ديده بودم، در من وحشت و ترديد بزرگى ايجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به پايان رسيد، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آيا كافر شدى بعد از آنكه ايمان آورده بودى؟
عرض كردم، ابداً چنين نيست يا رسول‏اللَّه، بلكه ديدم على عليه‏السلام را كه خداوند را به حق شما طلب مى‏كرد و شما را ديدم كه خدا را به حق على عليه‏السلام مى‏خوانديد. پس ترديد كردم كه كداميك از شما نزد خداى عزوجل برتريد.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشين پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نشستم.

آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علياً من نور قدرته قبل ان يخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبيح و لاتقديس.» خداوند من و على عليه‏السلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق كرد: هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق را بيافريند. زمانى كه هيچ تسبيح و تقديسى وجود نداشت.

«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضين و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضين.» پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد به خداى تبارك و تعالى قسم كه من از آسمانها و زمينها برترم.
«وفتق نور على بن ابى‏طالب عليه‏السلام فخلق منه العرش و الكرسى و على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و اللَّه افضل من العرش و الكرسى» و چون نور على عليه‏السلام را منتشر ساخت عرش و كرسى از نور او خلق گرديد؛ به پروردگار قسم كه على عليه‏السلام از عرش و كرسى افضل است.

«و فتق نور الحسن عليه‏السلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن عليه‏السلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن عليه‏السلام را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن عليه‏السلام به وجود آمد و به خدا قسم كه حسن عليه‏السلام از لوح و قلم نيز برتر است.
«وفتق نور الحسين عليه‏السلام فخلق منه الجنان و الحور العين و الحسين عليه‏السلام و اللَّه افضل من الحور العين.» و چون هستى را از نور حسين عليه‏السلام معطر كرد، بهشت و حوريان زيباروى از نور او پديدار گشتند؛ واللَّه حسين از حورالعين برتر است.

«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكه الى اللَّه تعالى ان يكشف عنهم تلك الظلمه فتكلم اللَّه جل جلاله كلمه فخلق منها روحا ثم تكلم بكلمه فخلق من تلك الكلمه نورا فاضاف النور الى تلك الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء عليهاالسلام و لذلك سميت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.»

سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاريك ماند.ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه پروردگار تاريكى را از ايشان برطرف كند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان كلمه‏اى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گرديد، سپس كلمه‏اى ديگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست، جز فاطمه زهرا عليهاالسلام و به همين دليل او را زهرا عليهاالسلام ناميدند زيرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه‏ى اين روايت زيبا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏فرمايند:

«يابن مسعود اذا كان يوم القيامه يقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلك قوله تعالى (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) فالكافر من جحد نبوتى و العنيد من جحد بولاية على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترته و الجنة لشيعته و لمحبيه.» اى پسر مسعود، چون روز قيامت فرارسد، پروردگار به من و على عليه‏السلام مى‏فرمايد: هركس را كه مى‏خواهيد به بهشت داخل كنيد و به جهنم بفرستيد هركس را كه مى‏خواهيد. و اين قول پروردگار در قرآن مجيد است كه (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) (ق، آيه‏ى 24.)هر كافر متكبر لجوج را به جهنم افكنيد پس كافر كسى است كه از نبوت من سرپيچى كند و عنيد كسى است كه از ولايت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترتش و محبت كردن به شيعيان و دوستانش سر باز زند. (بحارالانوار، ج 40، ص 43)

و در روايت ديگرى است كه:
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفريد، و آسمان و زمين را از نور پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و عرش و كرسى را از نور على عليه‏السلام و لوح و قلم را از نور حسن عليه‏السلام و حورالعين را از نور حسين عليه‏السلام آفريد. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاريكى بود. فرشتگان از اين ظلمت به خدا شكايت كردند و خدا را به اين انوار قسم دادند كه ظلمت را بردارد. اين بود كه خداوند روح و نور فاطمه عليهاالسلام را آفريد، و مشرق و مغرب آفرينش روشن شد.(یعنی با نور علم و حکمت فاطمه زهرا سلام الله علیها که کوثر و معدن حکمت خداست، شرق و غرب عالم از ظلمت جهل و نادانی به طرف علم هدایت می شوند.) 

معنای ام ابیها

درسی از محضر استاد بزرگوارم:

 

قال رسول الله (ص): فاطمة بضعة منّی فمن اذاها فقد اذانی و من اذانی فقد اذا الله.

شما اگر در احادیث سنی و شیعه دقت کنید، به خوبی این مسئله را متوجه

 خواهـید شد که پیغـمبر اکرم (ص) بسیـار به محبت فـاطـمـه ی زهـرا (س)

اهمیت داده و آن را به امتش سفارش کرده. از اعمال خود رسول اکرم (ص)

همین بس که دست حضرت زهرا (س) را می بوسید.

در عرب وقتی بخواهند کسی را خیلی احترام کنند، او  را با کنیه صدا

میزنند. بچه اگر پسر باشد، تا متولد می شود او را با عنوان "اب" اسم

میگذارند تا او را بزرگ کنند. یا اگر دختر هست کلمه ی "ام" روی او میگذارند

 به خاطر اینکه به او عظمت بدهند. حضرت زهرا (س) کنیه های مختلفی

 دارند، مثل: ام الحسن، ام الحسین، ام الحسنین. ولی یک کنیه را پیغمبر

 روی ایشان گذاشته که "ام ابیها" است. کلام رسول اکرم (ص) اینطور

نیست که بی حساب باشد. معمولا مادر مربی فرزند است، مربی اهداف

 فرزند است. اگر ما گفتیم فاطمه ی زهرا (س) مادر پدرش است، معنایش

 این است که پدرش هر چه دارد و هر چه از اهداف عالیه منظور کرده است،

 فاطمه ی زهرا (س) باید اینها را پرورش بدهد. حالا یا با گفتارش یا با

اعمالش یا اگر خودش نتوانست، یعنی زمانش ایجاب نکرد، بوسیله ی

 فرزندانش اینها را پرورش دهد.

تمام هدف پیغمبر اکرم (ص) از بعثت، از زحمات ۲۳ ساله این بود که بتواند

 اسلام واقعی را به مردم برساند، بتواند حقایق را برای مردم بیان کند. اگر

فاطمه ی زهرا (س) نبود، این پرورش دهنده ی اهداف پیغمبر نبود، زحمات

پیغمبر به ثمر نمی رسید.

إنّا أعطیناک الکوثر...

كوثر

إنّا أعطیناک الکوثر...

کوثر به معنای کثیر است یعنی خیلی زیاد.

ای پیامبر! ما به تو عطای خیلی زیادی داده‌ایم. با "انّا" هم فرموده نه "إنّی" تا تأکید بیشتری بر اهمیت و بزرگی این عطیّه بفرماید. ما عطیّه‌ای به تو داده‌ایم که بسیار با اهمیت و خیر بسیار بزرگی است که باید در قبالش نماز به جای آوری، شکرگزار باشی و شتر قربانی کنی.

این سوره، کوچک ترین سوره قرآن است. خدای تعالی بزرگترین مسائل و مهم‌ترین موضوعات را در کوچک‌ترین سور‌ه‌ها بیان فرموده است. مثلاً موضوع توحید را در سوره "اخلاص" یا قیامت و معاد و موضوعات مهم دیگر را در سوره‌های کوچک قرآن مطرح کرده است. چون سوره‌های کوچک را راحت‌تر حفظ می‌کنیم و بیشنر در نمازها می‌خوانیم.

جالب این جاست که سوره کوثر ویژگی‌های خاصی دارد. یکی از آن ویژگی‌ها این است که تعابیر و واژه‌های این سوره منحصر بفرد است و در هیچ جای دیگر قرآن به کار نرفته است. مثلاً تعابیر کوثر، اعطینا، فصل لربک، وانحر، شانئک، ابتر، همه این‌ها فقط یکبار و در این سوره استعمال شده و در سور دیگر نیست. پس سخن از یک "عطیه" یگانه و منحصر بفرد است!
این «عطیّه» چیست که خدای‌تعالی با تشریفات به پیامبر خود عطا کرده و با این عظمت از آن یاد می‌کند؟؟!!

- آیا این عطیّه‌ی بزرگ، قرآن است که حاوی تمام علوم و حکمت و تبیان کل شیء است؟

- آیا این عطیّه نهری همیشه جاری است که از زیر عرش نشأت گرفته و در گستره هستی جریان یافته، نهری از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر که تشنگان حکمت و حقیقت ناب را با جرعه‌های جانانه و حیات بخش خود سیراب می کند؟ همان نهر عظیم و خروشانی که گاهی هم از آن تعبیر به "حوض کوثر" شده که انشعاباتش تمامی پهنه عالم خلقت را فراگرفته و در وجود دوازده امام تجلی یافته است که هر کس از آن بخورد هیچگاه تشنه نمی شود و سیراب از علم و حکمت می‌گردد؟

- آیا منظور از این عطیّه، مقام محمود یا مقام شفاعت عظمای پیامبر است که همه، حتی انبیاء هم به شفاعت ایشان محتاجند؟

- آیا مقصود، ذریة و نسل پاک پیامبر صلی الله علیه و آله است که نسلی بهتر و بابرکت‌تر از آن‌ها نبوده و نخواهد بود؟

- و آیا............؟

- و آیا............؟

بله، همه این‌ها هست و همه این‌ها خیر کثیر و طبق روایات، تفسیر و باطن «کوثر» است، ولی بازگشت همه این معانی به یک "حقیقت" است و آن "حقیقت" است که منشأ همه این خیر و خوبی‌هاست و او وجود مقدس "فاطمه زهراء" سلام الله علیهاست. چون این سوره در مقابله با طعن و شماتت امثال عاص بن وائل نازل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله را ابتر و مقطوع النسل می‌خواندند. بنابراین مقصود از کوثر لاجرم و حتماً باید وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد و الاّ آیه‌ی "انّ شانئک هو الابتر" بی‌فایده خواهد شد و در واقع آیه آخر، بیان می‌کند که کوثر، تنها فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله است که نسل پیامبر تنها از او باقیمانده است.
در واقع خدای تعالی در جواب آن‌ها که پیامبر را ابتر می‌دانستند می‌گوید ابتر خودتان هستید، چرا که من به او کوثر داده‌ام که مایه بقای نسل اوست. حتی فخر رازی صاحب تفسیر کبیر که از علمای بزرگ اهل تسنن و معروف به امام المشککین است (چون در تفسیر و معنای آیات زیاد شک می‌کند)، می‌گوید: «واقعاً این کوثر باید زهرا [سلام الله علیها]باشد. چه نسلی با برکت تر از نسل فاطمه (س) که مثل باقر و صادق و رضا[علیهم السلام] از نسل او هستند.»

ما لیلة القدر...؟

إنّا أنزلناه فی لیلة القدر، و ما أدریک ما لیلة القدر

امام صادق علیه السلام: اللیلة فاطمة، والقدر الله، فمن عرف فاطمة سلام الله علیها حق معرفتها

 فقد أدرک لیلةالقدر، و إنما سمّیت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها.

امام صادق علیه السلام در این روایت شریف، باطن و حقیقت لیلة القدر را وجود با عظمت فاطمه زهراءسلام الله‌علیها معرفی می‌فرمایند. سرّ شباهت فاطمه زهرا علیهاالسلام به شب قدر، مجهول و محجوب بودن حقیقت فاطمه علیهاالسلام از عقول بشر است و این همان وجه تسمیه فاطمه سلام الله علیهاست که حضرت در این روایت بیان فرموده است: «إنما سمیّت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»؛ «همانا او فاطمه نامیده شده چون همه مخلوقات (از جنّ و انس و ملک) از شناخت فاطمه زهراء علیها السلام بازداشته شده و عاجزند.

و ما أدریک ما لیلة القدر؛

دو حرف استفهام در این آیه شریفه به کار رفته است تا در پرده بودن وجود او را بیشتر برساند. او در پرده غیب است بلکه در پرده غیب الغیوب است. فاطمه علیهاالسلام غیب الغیوب است چون کنه وجود او نه با حواس ظاهری بلکه با فکر و عقل بشری هم قابل درک نیست!

همان گونه که شب قدر در بین شب ها مخفی است، قدر و منزلت فاطمه علیهاالسلام نیز مخفی است.

روز قیامت منادی ندا می‌دهد: غضّوا أبصارکم حتی تجوز فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه و آله) « چشم هایتان را ببندید تا فاطمه دختر پیامبر عبور نماید.» در برداشتی سطحی به نظر می‌رسد چون بانویی جلیل القدر عبور می‌کند و دیگران نامحرمند، موظفند نگاه خود را نگه دارند ولی با توجه به پرسشی که از امام صادق علیه‌السلام شده که آیا فرزندان آن حضرت هم باید چشم های خود را بپوشند، معنای عمیق‌تری از آن فهمیده می‌شود،

فرمود: فاطمه زهرا سلام الله علیها از نظر معنوی به قدری مقامی والا و قدری عظیم دارد که هیچ چشمی توان دیدن او را ندارد.

حکمت این منزلت عظیم و رازِ "ما أدریک!" در آیه‌ی اول بیان شده است: «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر». لیله‌ی قدر و فاطمه زهرا سلام الله علیها هر دو ظرف نزول قرآنند، یکی ظرف زمان این نزول و دیگری محل و ظرف مکانش.

به عنوان مثال اگر آب مورد نیاز مردم یک شهر را بخواهند یکجا به آن‌ها برسانند، سیلی می‌شود که همه را از بین می‌برد. پس باید اول آن را در یک مخزن مطمئن، باظرفیت، پاک و عاری از هر آلودگی، ذخیره کرد و بعد به تدریج و در حد نیاز و به وسیله نهرهایی پاک، آب را در کام و جان مردم تشنه ریخت.

قرآن که علوم و حکمت مورد نیاز همه مخلوقات و آب حیات همه عالم خلقت است، باید در خزانه علم پروردگار که همان روح باعظمت فاطمه سلام‌الله علیهاست ذخیره شود. او معدن بی‌انتهای علم الهی و وعاء و ظرف عظیم و بابرکتی است که همه علم و حکمت مورد نیاز بشر و بلکه علم مورد نیاز همه مخلوقات تا ابد، در آن ریخته شده است: «إنا أنزلناه فی لیلة مبارکة»(سوره دخان/3). در روایت آمده مقصود از لیله مبارکه فاطمه سلام الله علیهاست.

این وجود بابرکت و مفید، همان کوثر و خیر کثیری است که سرچشمه همه خوبی‌هاست و همه خوبی‌ها از برکت علم و حکمت او به دست آمده و می‌آید.

 

اگر حق به اهلش واگذار می شد....

إنّها لَإحدی الکُبَر ، نذیراً للبشر

( او [فاطمه زهراءعلیها سلام] بزرگ ترین آیه خداست که إنذار دهنده همه بشر است.(مدثر/۳۵و۳۶)۱ )

در همان مدت کوتاه! هرگز آرام نبود. تمام همتش تنذیر و تخویف مردم بود، شاید بتواند آن ها را از

راه پرمخافتی که رفته اند، به راه خدا برگرداند و از عاقبت این حق شکنی و حقیقت پوشی آگاه سازد:

"وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلبٍ ینقلبون"۲

«و أنا ابنة نذیرٍ لکم بین یدی عذاب الله : [من عاقبت کارتان را نگرانم] و چون پدرم شما را از عذابی 

که پیش روی شماست می ترسانم۳

شبانه بر منازل و مجالس انصار حاضر می شد و عهد شکنی آن ها را گوشزد می کرد تا حجتی برایشان

باقی نگذارد :« رسول خدا(ص) سفارش کرده بود، از ما پیروی کنید!

                    ما را دوست داشته باشید!

                    و به ریسمان ما چنگ بزنید۴

محمود بن لبید می گوید:« وقتی رسول خدا رحلت فرمود،فاطمه سلام الله علیها می آمد بر سر قبر 

حمزه و گریه می کرد. 

    

صبر کردم تا آرام گرفت. پیش رفتم و عرض کردم: یا سیدتی! از این ناله های جانسوز شما رگ های دل

من پاره گردید. فرمود:

«هر آینه سزاوار است برای من ناله و گریه ،که چنین پدر مهربان و بهترین پیغمبران از دست من رفت!

واشوقاه الی رسول الله!:    اذا مات یوماً میتٍ قلَّ ذکره      و ذکر أبی مذمات والله اکثر

(اگر کسی بمیرد یادش کم می شود     ولی یاد پدرم والله از زمانی که رحلت کرده بیشتر شده) 

عرض کردم:می خواهم چیزی از شما بپرسم که پیوسته فکرم را به خود مشغول دارد.فرمود: بپرس.

عرض کردم :آیا پیامبر (ص) پیش از رحلت خود سخنی در مورد جانشینی علی(ع) فرموده است؟

فرمود:« واعجباه! أنسیتم یوم غدیر!؟(روز غدیر را فراموش کرده اید!؟)»

در تأیید سخن ایشان عرض کردم: بله ،بیاد دارم مطلب همان است که می فرمایید ولی می خواهم 

یکی از آن سخنان خصوصی را که رسول خدا(ص) به شما فرموده، بگویید.

فرمود:«خدا را شاهد می گیرم، شنیدم می فرمود: "علی بهترین کسی است که به جای خود

در میان شما باقی می گذارم و اوست امام و خلیفه بعد از من و نیز دو فرزندم و ۹ فرزند حسین که

امامان شایسته اند، اگر از آنها پیروی کردید آنها را هدایتگر و هدایت شده خواهید یافت و اگر به خلاف

آنان حرکت کنید، تا قیامت بین شما اختلاف خواهد بود."

عرض کردم:سرورم پس چرا علی(ع) حق خود را نگرفت؟

فرمود:« بدان! رسول خدا فرمود" مثل امام مثل کعبه است که مردم باید به سراغ او بروند نه این که او

 به سراغ مردم برود. "

به خدا قسم اگر این مردم حق را به اهلش واگذار می کردند و از خاندان پیامبرشان تبعیت می نمودند

حتی دو نفر یافت نمی شد که در باره خدا با هم اختلاف داشته باشند! و همانا امامی بعد از امام

دیگر حکومت حق را به دست می گرفت تا قائم ما که نهمین فرزند حسین است قیام نماید...» ۵


۱-أبی حمزه عن أبی جعفر علیه السلام: انها لاحدی الکبر نذیراً للبشر ،یعنی فاطمه سلام الله علیها

۲-سوره شعراء،آیه۲۲۷.

3-بلاغات النساءصفحه۲۴.

4-نوادر الاخبار صفحه 183.

5-کفایـة الاثر صفحه197.
 

 

کیف حالک یا بنت رسول الله!؟

-دختر پیامبر! چگونه ای!؟                                                

این روزهای بعد از پدر را چگونه می گذرانی!؟                    

- بعد از او هیچ خیری در زندگی نیست!

  می گریم که مبادا بعد از او زندگی ام طولانی شود!

( لا خیرَ بعدکَ فی الحیاة

 أبکی مخافةَ اَن تطولَ حیاتی۱  )         

-کیف أصبحتِ من علتکِ یا بنتَ رسول الله!؟

با بیماری چه می کنی!؟

مرهمی جز مرگ برایش یافته ای!؟ 

 - اللهم عجّل وفاتی سریعاً!

  !با نفس مهمومت -

با دل شکسته!

با خون دلت !

پاره دل رسول خدا ! چگونه سر می کنی!؟ 

- جانم با  همه غم و اندوه  هایش در سینه ام حبس شده!

  ای کاش! با همان غم ها از بدنم خارج می شد!

 ( نفسی علی زَفَراتها محبوسة!

  یا لَیتها خَرَجَتْ معَ الزَفَرات!۲ )

-با ما!                                                               

و با این دنیای ما! چه طوری!؟      

ـ به خدا قسم! از دنیای شما رویگردانم و از مردان شما بیزار!

( والله! عائفةً لدنیاکم! قالیةً لرجالکم!۳ )

-می دانیم! می دانیم!

جز بی وفایی از ما ندیدی!   

و از آن چه کردیم ناخشنودی!                           

 -چه زود سفارش رسول خدا را درباره ما اهل بیت فراموش کردید!

 از خدا نترسیدید!؟۴

-می دانیم!

حکمت و حقیقت همه عالم! را ،

با این سبوی کوچک سینه ما! چه کار!؟

 " گر بریزی بحر را در کوزه ای

چند گنجد قسمت یک روز ه ای!؟ "


۱و۲-بیت الأحزان صفحه۲۰۳

۳-بلاغات النساء صفحه ۲۳

۴- نوادرالأخبار صفحه۱۸۳

 

 

 

 

ادفنی باللیل...

و لأیّ الأمور  تُدفَن  لیلاً               بضعة المصطفی و یُعفی ثَََراها

                                                                                            

فاطمه سلام الله علیها بنا بر وصیتش، شبانه به خاک سپرده شد و به کسی رخصت نداد تا از تجهیز

 و تدفین او فیضی ببرد.

خواست قبرش مخفی شود تا غضبش را  که غضب خداست آشکار سازد.

برای پنهان داشتن قبر دختر پیامبر(ص)،صورت هفت قبر و به روایتی چهل قبر ساختند.

با وجود این، عده ای در صبح آن روز به دستور حکومت وقت و به بهانه این که مردم نباید از فیض نماز

و تشییع دختر پیامبرشان محروم شوند، خواستند قبر آن حضرت را نبش کنند که با مخالفت شدید

 و تهدید امیرالمؤمنین (ع) روبرو شدند و مجبور شدند از این کار چشم بپوشند.

مدفن مطهر فاطمه زهراء(س) اگر چه معلوم نیست ولی از بعضی روایات استفاده می شود که

 ائمه علیهم السلام برای بعضی از اصحاب اهل سر و خواص خود آن را تعیین می کردند.

 ابی بصیر می گوید از امام سجاد علیه السلام از محل قبر فاطمه(س) پرسیدم حضرت فرمود:

" دُفِنَتْ فی بیتها "۱: در خانه اش دفن شد.

همچنین بزنطی از امام رضا علیه السلام نقل کرده که حضرت فاطمه زهرا(س) در خانه اش دفن شد.۲

سیدبن طاووس نیز روایتی را نقل می کند که محمد همدانی به امام هادی (ع) نوشت:« اگر صلاح

 میدانید مرا از محل دفن مادرتان فاطمه (س) آگاه سازید ،آیا داخل مدینه است یا همان گونه که مردم

می گویند در بقیع قرار دارد؟ آن حضرت در جواب من نوشت: هی مع جدی صلوات الله علیه و آله »۳.

از بزرگان شیعه:شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی،مرحوم طبرسی، سیدبن طاووس، علامه

مجلسی و عده ای دیگر همین نظر را پذیرفته اند.


 ۱-بحار الانوار جلد ۴۳ صفحه ۱۸۵.

۲-بحار الانوار جلد۱۰۰صفحه۹۱:عن البزنطی قال:سألت الرضا(ع) عن قبر فاطمة(س) فقال:دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیة فی المسجد صارت فی المسجد.

۳-اقبال الاعمال صفحه۶۲۳.

به فرزندانم سلامم را برسان

ألذین اذا أصابتهم مصیبة قالوا "انا لله و انا الیه راجعون"

علی بن ابیطالب علیه السلام بربالین فاطمه زهرا سلام الله علیها نشست ،پرده را از روی

 صورتش برداشت. در کنار سر آن حضرت وصیت نامه ای دید که در آن نوشته شده بود :

بسم الله الرحمن الر حیم

هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله 

 این چیزی است که فاطمه بنت رسول خدا به آن وصیت می کند

اوصت وهی تشهد ان لا الله الا الله و أن محمداً عبده و رسوله

او وصیت می کند که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست

وأن الجنة حق و النار حق و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور

 بهشت و جهنم حقند و قیامت که شکی در آن نیست خواهد آمد و خدا مردم را از قبرها برمی انگیزاند

یا علی! أنا فاطمة بنت محمد زوجنی الله منک لأکون لک فی الدنیا و الآخرة

یا علی من فاطمه بنت محمدم که خدای تعالی مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت مال تو باشم

أنت اولی بی من غیری حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل

تو به من از دیگران سزاوارتری ،مرا در شب حنوط کن و غسلم بده و در شب کفنم کن

و صل علی و أدفنی باللیل ولا تعلم احداً 

و در شب  بر من نماز بخوان و دفنم کن و احدی را مطلع نکن

و استودعک الله واقرأ علی ولدی السلام الی یوم القیامة

 تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت سلامم را برسان 

(بحار الانوار جلد ۴۳،صفحه۲۱۴)