نظر مقدس اردبیلی در مورد متصوفه و قائلین به وحدت وجود

احمد بن محمد اردبیلی از فقهای برجسته شیعه در قرن دهم هجری(متوفای 993 هجری) است که به دلیل زهد و ورع فوق العاده به «مقدس اردبیلی» و به دلیل تبحر در تحقیق و ژرف‌نگری عمیق علمی به «محقق اردبیلی» شهرت یافته است. علامه مجلسی که تقریباً یک قرن بعد از محقق اردبیلی می­زیسته درباره ایشان می‌نویسد:

«محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم ... کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است.»

این عالم جلیل القدر شیعه موفق به تألیف و تولید آثار علمی فراوانی شده که از جمله آن­ها کتاب ارزشمند حدیقة الشیعة است که در تفصیل احوال پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیهم السلام به زبان فارسی نوشته شده است. همچنین در این کتاب مطالب  و روایاتی در رد تصوف و فلسفه آمده که مورد استقبال بسیاری از علمای بعد از ایشان قرار گرفته است.  شیخ حرّ عاملی (متوفای1104) در کتاب رجالی خویش «امل الآمل»، حدیقه را از تألیفات مقدس اردبیلی دانسته و در کتاب اثناعشریه خود فراوان از آن سود برده است. ایشان می­فرماید : « المولی الاجل الاکمل احمد بن محمد الاردبیلی، کان عالماً، فاضلاً، مدققاً، عابداً، ثقةً، ورعاً، عظیم الشأن، جلیل القدر، معاصراً لشیخنا البهائیّ، له کتب منها کشرح الارشاد الکبیر لم یتمّ و تفسیر آیات الاحکام و حدیقة الشیعة و غیر ذلک». (أمل الآمل،ج2/ص23 چاپ دارالکتاب اسلامی قم)

همچنین آیت الله خویی _قدس سره_ در اثر ارزشمند خود در رجال، کتاب حدیقة الشیعة را از مرحوم مقدس اردبیلی دانسته و به کتاب تذکرة المتبحرین شیخ حر عاملی استناد نموده و عین عبارت شیخ حر عاملی را ذکر نموده است.(معجم رجال الحدیث، ج2 ص225 چاپ بیروت)

آن بزرگوار در حدیقة الشیعه در مذمت و لعن صوفیه، روایات و مطالب فراوانی آورده است. به عنوان نمونه در بخشی از این کتاب می­نویسد :

« پس بدان که صوفیه قاطبتاً از مخالفین ائمه معصومین _علیهم السلام_ هستند و از امام معصوم، حدیث بسیار در طعن ایشان منقول است و ... و اکثر ائمه معصومین _علیهم السلام_، بلکه رسول، حضرت ربّ العالمین _صلی الله علیه و آله_ نیز، این طایفه را لعنت کرده­اند و از لعنت کردن خدا و لعنت کردن ملائکه بر ایشان خبر داده­اند، لکن بعضی از آنها دعوی علم کرده اند و از آن بی خبر بوده اند که راضی به این طریقه شدند و جمعی تقیه نام کرده، آن را پنهان داشتند و جماعتی میل به دنیا کرده، در إخفای آن کوشیده اند، بلکه بعضی آن طریقه مذمومه را دانسته (شناخته)، امّا جهت دنیا و نفع دنیا، در پیش گرفته اند »(حدیقة الشیعة، مقدس اردبیلی، ص 563، چاپ انتشارات معارف اسلامی تهران، و یا انتشارات علمیه اسلامیه)

 و در خصوص قائلین به وحدت وجود می­فرماید: «بعضی از متأخران قائلان به اتحاد خالق و مخلوق مثل ابن عربی و عزیز نسَفی و عبدالرزاق کاشی در کفر و الحاد از حد تجاوز کرده و قائل به وحدت وجود و این که هر موجودی خداست، شده­اند. تعالی الله عما یقول الملحدون علوا کبیرا.

و علت تداوم این طایفه در کفر و طغیان این است که اینان چون کتب فلاسفه را مطالعه کردند و بر قول افلاطون قبطی و پیروانش اطلاع یافتند، در نهایت گمراهی قول اینان را اختیار کردند و برای آن که کسی گمان نبرد که اینان سارقان مطالب فلاسفه و عقاید مفتضح و فاسد آنانند، ظاهر آن را عوض کرده و در پوششی دیگر نام آن را وحدت وجود نهادند و چون از معنای این عبارت از آنها سئوال می شود از باب نیرنگ و خدعه می گویند: این معنا قابل بیان نبوده و زبان نمی­تواند آن را به تقریر درآورد و تنها با ریاضات و مجاهدتها و در خدمت کمّلین از مشایخ طریقت قابل فهم است. اینان مردم احمق را با این حرفهای خود حیران کرده و عمر سفیهان را در فهم و تاویل آنها ضایع کردند و این کفر بزرگ را با تاویلات گوناگون توجیه کردند. .. و اما آنچه افلاطون قبطی و پیروان او گفته­اند و این گروه در آن تصرف کرده و آن را وحدت وجود نام نهادند، این است که علت اول هستی را از ذات خویش آفرید پس هر موجودی هم خالق است و هم مخلوق. (خداوند آنان را خوار گرداند.» (حدیقة الشیعة، ص ۵۶۶)

همچنین ایشان درباره قائلین به اتحاد و حلول می­نویسد :

«مذهب اتحادیه به این معنی که می گویند ما با خدا یکی شده­ایم و هم چنین خدای تعالی با همه عارفان یکی می­شود و عقل به بطلان این مطلب قاضی است .

این فرقه حق تعالی را تشبیه به آتش و خود را به آهن و انگشت کرده و می­گویند چنانچه آهن و انگشت به سبب ملاقات و مصاحبت آتش، آتش می­شوند، عارف نیز بواسطه قرب خدا، خدا می­شود و این سخن محض کفر و زندقه است و هر که اندک عقل دارد می­داند که از این که ممکن طبیعت ممکنی گیرد و یا به صفت و رنگ ممکنی برآید لازم نمی­آید که واجب ممکن یا ممکن واجب شود و هم چنین هر که از خرد نصیبی دارد می­داند که ممکنات را به واجب و واجب را به ممکنات ار قیاس کردن معقول نیست و صاحب این اعتقاد مانند حلولی کافر است و بی دین و زندیق و لعین».

خدایی که عرفای! زمان ما معرفی می کنند!!

"اما نسبت به مشركان كه غير خداوند از موجودات را پرستش مى‏ كنند. پس منتقم از آنها انتقام مى‏ گيرد، زيرا كه آنان حق را محصور كرده‏ اند در آن چه كه او را پرستش كردند و اله مطلق را مقيد قرار دادند. اما از آن جهت كه معبودشان عين وجود حق است كه در اين صورت ظاهر شده است[!!!]، پس پرستش نمى‏ كنند مگر خدا را «فرضي الله عنهم من هذا الوجه»[یعنی خدا از این جهت از آنها راضی است] پس عذابشان در حق ايشان عذب[یعنی گوارا] مى ‏گردد.!!!"

                                                                         (علامه حسن زاده آملی، ممد الهمم: ص 213)

ادامه مطلب