اضطرار در دعای فرج
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ
کیست که درمانده و مضطر را، چون وی را بخواند(دعا کند) اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را در زمین جانشین میکند؟ آیا با این خداوند خدایی هست؟ چه کم متذکر میشوید! (نمل، آیه62)
گاه انسان به جایی میرسد که گویی تمام درهای عالم به روی او بسته شده و از هر نظر درمانده و ناچار شده است. هیچ پناه و ملجأیی نمییابد و هیچ راهی برای خلاصی از گرفتاری ندارد. این حالتِ "اضطرار" است. در این حالت، انسان نسبت به عالم اسباب به انقطاع کامل میرسد و کلید حل مشکلش را فقط در دست خدا میبیند. بنابراین تماماً خود را در اختیار خدا قرار میدهد، ارتباطی قوی با خدا پیدا میکند و با همه وجود او را میخواند.
خدا هم در این حالت، طبق این آیه شریفه، وعده فرموده دعای او را مستجاب و گرفتاری او را برطرف سازد. از امام صادق و امام باقرعلیهماالسلام نقل شده که در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند: «آن خدائى که مضطرّ را اجابت می نماید؛ یعنى آن کسی که از شدت گرفتارى و مشکلات به خدا پناهنده شود، خدا آن گرفتاری و آن چه که انسان را ناراحت میکند برطرف میفرماید.» (بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۱۱۸)
گویا ما هنوز، دوری از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را گرفتاری و درماندگی نمیدانیم و از این جهت هنوز به اضطرار و ناچاری نرسیدهایم! چون خصلت انسان این است که با سختترین شرایط هم خو میگیرد. بنیآدم، بنیعادت است و بعد از مدتی همه چیز ولو سخت ترین سختیها برای او عادی میشود.
ما در شرایط سخت غیبت به دنیا آمدهایم، با همین شرایط بزرگ شدهایم و با همین شرایط انس گرفتهایم، لذا فکر میکنیم همیشه باید همین طور باشد و به همین گونه سخت بگذرد. از این رو نسبت به ظهور حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیتفاوت بار آمدهایم چون همه چیز را عادی و طبیعی میبینیم ولی خدا این شرایط را "سوء" و بسیار بد میداند و از ما میخواهد از این شرایط عادی خارج شویم، بلکه ناآرام و بیقرار شویم، درمانده و مضطر گردیم تا از این سوء و گرفتاری و بدبختی این دوران نجاتمان دهد.
باید این یخهای بیتفاوتی و بیتوجهی ذوب شود، به آب طلب تبدیل شود، جمع گردد، به هم بپیوندد، راه بیافتد، رودی شود بیقرار، ناآرام، موّاج و خروشان تا هر مانعی که بر سر راه است بردارد و در نهایت خود را به آغوش بحر بیکران اهلبیت عصمت و طهارت برساند.
شیعه باید کوتاهی گذشتهاش را با یک اراده جمعی، با یک حرکتی فراگیر و با یک اضطراری همگانی جبران کند. (وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ...) (الإحتجاج ، ج2 ، ص 499 )
دعا برای ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه فقط یک درخواست قلبی و درونی بلکه باید ظهور و بروزی عملی آن هم از روی درماندگی و اضطرار داشته باشد.
این آیه شریفه، به وجود نازنین حضرت بقیةالله تفسیر شده و ایشان را مضطر واقعی معرفی فرموده است: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:«نُزلت فی القائم من آل محمد علیهمالسلام، هو والله المضطر اذا صلّی فی المقام رکعتین و دعا الی الله عژوجل، فأجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فیالأرض. این آیه در مورد قیام کننده ای از آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامی که در مقام ابراهیم (علیه السلام) دو رکعت نماز می خواند و با دست به سوی خدا دعا می کند، پس خداوند به او جواب می دهد و ناراحتی اش را برطرف می کند و او را در زمین خلیفه قرار می دهد.(تفسیر نورالثقلین، جلد4، صفحه94)
با این وجود، معنای آیه منحصر در این وجود مبارک نیست بلکه مفهومی گسترده دارد و هر درماندهای را شامل میشود که درمان دردش را با اضطرار از خدا بخواهد و عرض کند:
یَا مَنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء َ ارْحَمْنِی وَ اکْشِفْ مَا بِی مِنْ غَمٍّ وَ کَرْبٍ وَ وَجَعٍ وَ دَاء : ای کسى که دعاى مضطرّ را اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف مىسازد به من رحم فرما و هرگونه ناراحتی، اندوه، درد و رنجی را [که از فراق محبوبم به من رسیده] از من برطرف ساز!...(بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۱۰۳)