صاحب لواء الحسین(ع)
بسیاری از مورخان و شخصیت نگاران در شأن ابالفضل العباس علیهالسلام نوشته اند:
«کالجبل العظیم و قلبه کالطَّود الجسیم لأنه کان فارساً هماماً و بطلاً ضرغاماً و کان جسوراً علی الطعن و الضرب فی میدان الکفار و الحرب:
عباس مانند کوهی عظیم و دارای قلبی بسان کوهی استوار بود چرا که او جنگاوری بلند همت و سلحشوری همچون شیر بود و در وارد کردن نیزه و ضربت بر دشمن در میدان جنگ جسور و بیباک بود.»(نقل از کتاب کبریت الأحمر)
نقل شده؛ وقتی وسایل غارت شده از شهدای کربلا را به شام نزد یزید لعنةالله علیه بردند، در بین آن وسایل پرچم بزرگی بود. حاضران دیدند تمام پرچم سوراخ شده و صدمه دیده ولی دستگیره آن سالم است.
یزید پرسید: این لواء و پرچم را چه کسی حمل میکرد؟
گفتند: عباس بن علی(ع)
یزید با تعجب و تجلیل دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت: «اُنظُروا الی هذا العَلَم فانّه لم یسلَم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التی تحملُهُ. أبیت اللعن یا عباس! هکذا یکون دفاء الأخ لأخیه:
به این پرچم نگاه کنید که بر اثر صدمات و ضربات هیچ جای آن سالم نمانده جز دستگیره آن که با آن حملش میکرده. ای عباس! هر لعن و ناسزایی از تو دور باد! این است معنای وفاداری برادر نسبت به برادرش!»(سوگنامه آل محمد(ص)، ص300)
مرحوم علامه مجلسی میفرماید:«در بعضى از تأليفات علماى شيعه نقل شده:
أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخی هل من رخصة
هنگامى كه عباس(ع) تنهائى حضرت ابى عبداللَّه الحسين(ع) را ديد به حضور آن حضرت آمد و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا ثم قال يا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی
امام (ع) گريه شديدى كرد و فرمود:برادرم تو صاحب لواء من هستی، هنگامى كه شهيد شوى لشكر من متفرق خواهد شد.
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ.
عباس(ع) گفت: سينهام تنگ شده و از زندگى خسته شدهام. ميخواهم از اين گروه منافق خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
حسین فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم
عباس رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.
فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات
عباس بسوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود. ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند: العطش! العطش! حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روی ثمانين رجلا حتى دخل الماء.
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگمرد را محاصره و تير باران كردند. ولى او لشكر را شكافت و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت آمد و آب را ريخت.
و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. حضرت عباس عليه السلام با آنان كارزار كرد تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد
فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند.
آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فحمل القربة بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها
ناگاه تيرى به طرف آن بزرگمرد آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.
ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخيه الحسين أدركنی
سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فلما أتاه رآه صريعا فبكى و حمله إلى الخيمة. ثم قالوا و لما قتل العباس قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِيلَتِی.
وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد گريان شد و عباس را به خيمه برد. هنگامى كه حضرت قمر بنى هاشم شهيد شد امام(ع) فرمود: الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ ...