ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء(سوره جمعه،آیه۴)

یکی از مطالب بسیار مهم در دوران غیبت حضرت ولی عصر ارواحنافداه، تشرفاتی است که به محضر 

شریفش انجام شده که خود بالاترین دلیل برامکان این مسأله هم می باشد چرا که در طول این قرون

 غیبت برای هزاران نفر از سعداء و علمای شیعه این توفیق حاصل شده و پذیرش این مطلب را اظهر

 من الشمس و غیر قابل تردید نموده است مگر برای کسانی که چشم و گوش دلشان را بر پذیرش

این حقیقت  بسته باشند.

حتی می شود گفت ،تردید در این مطلب فرق چندانی با تردید در ضروریات دین ندارد چون ردّ آن

 مستلزم ردّ قول بزرگان علمای شیعه است که در روایت ردّ بر آن ها به منزله ردّ خدا و ائمه(ع) و در

 حد شرک شمرده شده است.۱ همچنین مرحوم علامه مجلسی در بحار از رجال کشّی نقل می فرماید

 که حضرت بقیةالله در توقیعی فرمودند:«فانّه لا عذر لأحدٍ من موالینا فی التشکیک فیما یؤدّیه عنّا ثقاتنا:

جای عذر برای هیچ یک از پیروان ما نیست اگر در آن چه اشخاص مورد اعتماد ما از ما نقل می کنند،

شک و تردید به خود راه دهند.» به ویژه شخصی مثل علامه حلی که شهرت و عظمت او در بین علمای

شیعه بیش از آن است که بخواهیم سخنی در باره ایشان بگوییم.

مرحوم عراقی در دارالسلام از فاضل لاهیجی و ایشان از مرحوم سید صاحب ریاض و ایشان نیز از خط

خود علامه حلّی در حاشیه بعضی کتبشان که به خط خود مزین فرموده، نقل می فرماید که:

مرحوم علامه حلی شب جمعه ای به تنهایی به زیارت حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام

 می رفت و بر مرکبی سوار بود و تازیانه ای نیز برای راندن آن در دست داشت.

در بین راه شخصی پیاده در لباس اعراب[که جان همه عالم فدای خاک پایش]با او همراه شد و سخن

 از مسائل علمی گشود. علامه دید او مردی عالم و دانشمند بلکه کم نظیر است.علامه بعضی مسائل

مشکل و حتی مسائلی که خود در آن ها درمانده بود مطرح نمود،دید او حلال مشکلات و یگانه روزگار

 است.تا آن که سئوال از مسأله ای به میان آمد که آن شخص به خلاف علامه در آن مسأله فتوا داد.

علامه گفت: این فتوا خلاف اصل و قاعده است و خبری که مستند آن شود نداریم.

آن جناب فرمود:دلیل بر این حکم حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب خود نوشته است.

علامه گفت: چنین حدیثی در تهذیب نیست و به خاطر ندارم شیخ یا دیگری آن را نقل نموده باشد.

آن شخص فرمود: نسخه کتاب تهذیب را که خود داری از اول آن فلان مقدار ورق بشمار در فلان صفحه

 و فلان سطر می باشد.

علامه با خود گفت: شاید این شخص که در رکاب من می آید کسی باشد که عالم به وجود او وابسته

 است و او امام عصر ارواحنافداه باشد.در این حال که این فکر او را متحیر کرده بود و تازیانه هم از

 دستش افتاده بود، از آن شخص پرسید: آیا در مثل زمان ما که غیبت کبری است امکان دارد انسان

 به محضر مقدس امام زمان (عج)شرفیاب شود؟

آن شخص به طرف زمین خم گردید و تازیانه را برداشت و با دست مبارک خود در دست علامه گذاشت

 و در جواب فرمود:

چگونه نمی شود در حالی که الآن دست او در میان دست تو می باشد.

علامه چون این را شنید از خود بی خود شد و از بالای مرکب خود را بر پاهای آن حضرت انداخت و

 بی هوش شد، وقتی به هوش آمد کسی را ندید و چون به خانه برگشت و کتاب تهذیب را ملاحظه

 کرد حدیث را در همان صفحه مشاهده کرد و همان جا در حاشیه نوشت این حدیثی است که

 مولایم صاحب الامر ارواحنافداه مرا به آن خبر داده است.


۱- امام صادق علیه السلام:الرادّ علیهم کالرادّ علینا  و الرادّ علینا کالرادّ علی الله و هو علی حد الشرک علی الله