ادفنی باللیل...

و لأیّ الأمور  تُدفَن  لیلاً               بضعة المصطفی و یُعفی ثَََراها

                                                                                            

فاطمه سلام الله علیها بنا بر وصیتش، شبانه به خاک سپرده شد و به کسی رخصت نداد تا از تجهیز

 و تدفین او فیضی ببرد.

خواست قبرش مخفی شود تا غضبش را  که غضب خداست آشکار سازد.

برای پنهان داشتن قبر دختر پیامبر(ص)،صورت هفت قبر و به روایتی چهل قبر ساختند.

با وجود این، عده ای در صبح آن روز به دستور حکومت وقت و به بهانه این که مردم نباید از فیض نماز

و تشییع دختر پیامبرشان محروم شوند، خواستند قبر آن حضرت را نبش کنند که با مخالفت شدید

 و تهدید امیرالمؤمنین (ع) روبرو شدند و مجبور شدند از این کار چشم بپوشند.

مدفن مطهر فاطمه زهراء(س) اگر چه معلوم نیست ولی از بعضی روایات استفاده می شود که

 ائمه علیهم السلام برای بعضی از اصحاب اهل سر و خواص خود آن را تعیین می کردند.

 ابی بصیر می گوید از امام سجاد علیه السلام از محل قبر فاطمه(س) پرسیدم حضرت فرمود:

" دُفِنَتْ فی بیتها "۱: در خانه اش دفن شد.

همچنین بزنطی از امام رضا علیه السلام نقل کرده که حضرت فاطمه زهرا(س) در خانه اش دفن شد.۲

سیدبن طاووس نیز روایتی را نقل می کند که محمد همدانی به امام هادی (ع) نوشت:« اگر صلاح

 میدانید مرا از محل دفن مادرتان فاطمه (س) آگاه سازید ،آیا داخل مدینه است یا همان گونه که مردم

می گویند در بقیع قرار دارد؟ آن حضرت در جواب من نوشت: هی مع جدی صلوات الله علیه و آله »۳.

از بزرگان شیعه:شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی،مرحوم طبرسی، سیدبن طاووس، علامه

مجلسی و عده ای دیگر همین نظر را پذیرفته اند.


 ۱-بحار الانوار جلد ۴۳ صفحه ۱۸۵.

۲-بحار الانوار جلد۱۰۰صفحه۹۱:عن البزنطی قال:سألت الرضا(ع) عن قبر فاطمة(س) فقال:دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیة فی المسجد صارت فی المسجد.

۳-اقبال الاعمال صفحه۶۲۳.

به فرزندانم سلامم را برسان

ألذین اذا أصابتهم مصیبة قالوا "انا لله و انا الیه راجعون"

علی بن ابیطالب علیه السلام بربالین فاطمه زهرا سلام الله علیها نشست ،پرده را از روی

 صورتش برداشت. در کنار سر آن حضرت وصیت نامه ای دید که در آن نوشته شده بود :

بسم الله الرحمن الر حیم

هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله 

 این چیزی است که فاطمه بنت رسول خدا به آن وصیت می کند

اوصت وهی تشهد ان لا الله الا الله و أن محمداً عبده و رسوله

او وصیت می کند که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست

وأن الجنة حق و النار حق و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور

 بهشت و جهنم حقند و قیامت که شکی در آن نیست خواهد آمد و خدا مردم را از قبرها برمی انگیزاند

یا علی! أنا فاطمة بنت محمد زوجنی الله منک لأکون لک فی الدنیا و الآخرة

یا علی من فاطمه بنت محمدم که خدای تعالی مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت مال تو باشم

أنت اولی بی من غیری حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل

تو به من از دیگران سزاوارتری ،مرا در شب حنوط کن و غسلم بده و در شب کفنم کن

و صل علی و أدفنی باللیل ولا تعلم احداً 

و در شب  بر من نماز بخوان و دفنم کن و احدی را مطلع نکن

و استودعک الله واقرأ علی ولدی السلام الی یوم القیامة

 تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت سلامم را برسان 

(بحار الانوار جلد ۴۳،صفحه۲۱۴)

من عرفکم فقد عرف الله

سیر الی الله...!؟

قرب الی الله...!؟

وصول الی الله...!؟

وقتی این عبارات رو می شنویم ،چه معنایی در ذهن ما متبادر می شه؟

قرب به خدا یعنی چه؟

چه جوری می شه به خدا رسید؟

به بیان خیلی ساده، معنای وصال و رسیدن به خدای تعالی ،رسیدن به هدف خلقته ،یعنی

مخلوق به اون غرضی که برای اون خلق شده نائل بشه.

حضرت داود از خدای تعالی پرسید:« یا ربّ! لماذا خلقتَ الخلق ؟:خدایا مخلوقات رو برای چه خلق

کردی؟فرمود:إنّی کنتُ کنزاً مخفیاً و احببتُ أن أُعرف فخلقتُ الخلقَ لکی اُعرف :من گنج

پنهانی  بودم و دوست داشتم شناخته شوم پس مخلوقات رو خلق کردم تا شناخته شوم.»

اما خدا رو چه طور می شه شناخت!؟ وجودی که غیب الغیوب محضه ، نه با حواس پنجگانه درک

 می شه ،نه با فکر و عقل و وهم قابل شناخت و توصیفه :سبحان الله عما یصفون(مؤمنون/۱۵۹) ،

چگونه شناخته می شه؟ مگه این که خودش یه جوری خودش رو به ما معرفی کنه ،همان طور

که امام هادی می فرمایند:

« تحقیقاً خالق جز آن گونه که خود ، خویشتن رو وصف کرده، قابل توصیف نیست. چگونه وصف

 شود خالقی که حواس از درک او ناتوانند و اوهام از رسیدن به او درمانده اند و افکار از تعریف و

 تحدید او و ابصار از احاطه براو عاجزند. او برتر از وصف واصفین و بالاتر از نعت و ثنای ثناگویانه.»۱

پس خودش باید خود رو به ما معرفی کنه و او این کار رو با وجود امامی که آینه تمام نمای او و

 سبب پیوند او با مخلوقاته انجام داده.

در تفسیر آیه ۵۶ سوره ذاریات که هدف خلقت جن و انس بیان شده(و ما خلقتُ الجنَ و الانسَ الا

 لیعبدون)، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می فرمایند:

«أیها الناس إن الله عز و جل ذکره ما خلق العباد الا لیعرفوه : ای مردم!خدای تعالی یادآوری

فرموده ،خلق نشدند بندگان مگر برای آن که او رو بشناسند

فاذا عرفوه عبدوه :پس وقتی او رو بشناسند ،بندگی اش رو می کنند

فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه:و وقتی که او رو بندگی کردند ،از بندگی غیر او

بی نیازند.

 فقال له رجل: مردی به ایشان عرض کرد:

یابن رسول الله! بأبی انت و أمی فما معرفة الله؟ پدر و مادرم فدای شما، معرفت خدا چیه؟

قال: معرفة اهل کل زمانٍ امامهم الذی تجب علیهم طاعته:شناخت اهل هر زمانی امام

 خودشون رو که اطاعتش بر آن ها واجبه.»۲

پس  اگه بگیم هدف از خلقت  ما در دنیا و آخرت و الی الأبد :

شناخت و معرفت امام زمان علیه السلامه، سخنی کاملاً معقول و منطبق با آیات و روایات گفتیم.



۱-کشف الغمة، جلد۳،صفحه۱۷۶
۲-تفسیر نورالثقلین،جلد۵،صفحه۱۳۲

 

سیر الی الله...

 

Photo: Caroline George ascending Storm Mountain Falls on a beautiful winter morning, near Salt Lake City, Utah. © Andrew Burr

استاد حکیمی می فرمود:

کوهنوردی که بخواد از کوهی صعود کنه و به هدفش یعنی قله کوه برسه باید چند کار رو انجام بده:

اول: آشنایی با مسیر حرکت،یعنی شناخت و معرفت صحیحی نسبت به راه و طریق صعودش پیدا کنه.

دوم: طنابش رو به جایی که شناخته و تشخیص داده درسته، محکم کنه و به اون جا گره بزنه.

سوم: قبل از حرکت یه مقداری با این طناب وَر بره ،بالا و پایینش کنه و اصطلاحاً با اون بازی کنه

تا مطمئن بشه و آرامش پیدا کنه که طناب وزنشو تحمل می کنه و پاره نمیشه.

چهارم: بعد از این سه تا کار ،با اطمینان حرکتش رو به سمت مقصدش شروع کنه.

البته این نکته بدیهیه که اگه این کوهنورد، مبتدی و تازه کاره ،در همه این مراحل به راهنما و مربی متخصص

و آشنایی نیاز داره.

یک سالک الی الله هم دقیقاً همین کارها رو باید انجام بده .

اول: کسب معرفت، یعنی معرفت صحیحی نسبت به راهش و صراطی که می خواد طی کنه کسب کنه.

دوم: دل و قلب خودشو به این معارف صحیح گره بزنه یعنی عقد محکمی بین دلش و این معارف حقه منعقد

کنه که این همون اعتقاده. اعتقاد غیر از کسب معرفته، ممکنه شخصی حتی معارف  صحیحی یا اطلاعات

زیادی داشته باشه ولی اعتقادی به اونها نداشته باشه. بسیاری از دشمنان اهل بیت(ع) این جوری بودند.

آشنا و معترف به حقانیت اهل بیت(ع) بودند ولی چون دلشون رو به این معارف گره نزده بودند حتی در

مقابلشون هم  ایستادند.

سوم: با این اعتقادات حقه کار کنه تا نسبت به اونها  به آرامش و اطمینان برسه که این همون ایمانه.

ایمان از امن به معنی آرامشه،هرچه انسان بیشتر با اعتقادات خودش ور بره ، بالا و پایینش کنه،با اونها کار

کنه،بحث و مباحثه کنه، فکر و تأمل کنه، ایمان و اطمینانش به اونها بیشتر میشه و اصطلاحاً درجه و رتبه

ایمانش بالا میره.

چهارم: با این ایمان و آرامشی که به راه و روشش که همون دینشه، پیدا کرده حرکتش رو شروع کنه.

البته همه این ها باید تحت نظر یک مربی و راهنمای حکیم و ربانی باشه .

امام سجاد علیه السلام : هلک من لیس له حکیم یرشده : کسی که راهنمای حکیمی نداشته

باشه هلاک میشه(بحار الانوار/جلد۷۸/صفحه۱۵۹)   

یا رب  محمد(ص)! عجّل فرج آل محمد(ص) بحق عقیلتهم    

 حضرت آیة الله حاج میرزا احمد سیبویه اهل تهران از آقای شیخ حسین

سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند نقل فرمودند :در ایامی که

در سامراء مشرف بودم روز جمعه ای طرف عصر به سرداب مقدس رفتم ، دیدم

غیر از من احدی آن جا نیست.

حالی پیدا کرده بودم و متوجه مقام با عظمت حضرت صاحب الامر صلوات الله

علیه شدم. در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به زبان فارسی فرمود:

" به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به عمه ام حضرت

زینب علیها سلام که فرج مرا نزدیک گرداند."

                                                       (شیفتگان حضرت مهدی،جلد۱،صفحه۲۵۱)   

بر آستان جانان گر سر توان نهادن...

از مرحوم حضرت آیة الله العظمی آقای مرعشی نجفی (ره)نقل شده که می گفتند:
«برای زیارت حضرت سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام که در هشت فرسخی سامرا بارگاهی دارد پیاده می رفتم،کم کم راه را گم کردم ،گرما و تشنگی به من فشار آورد، تا آن که روی زمین بیهوش افتادم و چیزی نفهمیدم.ناگاه چشمم را باز کردم ،سرم را روی زانوی شخصی دیدم که به گلویم آب می ریزد.از آن آب خوردم که تا آن روز به شیرینی و گوارایی آن نخورده بودم.
سفره نانش را باز کرد، چند قرص نان به من داد و فرمود:ای سید! در این نهر آب خود را شستشو بده تا خنک شوی.
عرض کردم : در این جا چون آبی نبود از تشنگی بیهوش شدم و روی زمین افتادم! این جا آبی نیست!
فرمود:فعلاً ملاحظه کن این نهر آب گوارایی است که در کنار تو جاری است.
نگاه کردم دیدم در فاصله دو سه متری نهر باصفایی جاری است که فوق العاده از دیدنش تعجب کردم.
فرمود: ای سید!قصد کجا داری؟
عرض کردم:می خواهم به زیارت حضرت سید محمد علیه السلام بروم.
فرمود: این حرم حضرت سید محمد است.
نگاه کردم، دیدم گنبد حضرت سید محمد معلوم می شود و حال آن که من می بایست چندین فرسخ از حرم مطهر دور باشم.به هر حال با هم قدم زنان به طرف حرم حضرت سید محمد راه افتادیم.در بین راه متوجه شدم که در محضر حضرت بقیةالله روحی فداه هستم لذا مطالبی را حضرت به من تعلیم دادند که به خاطر سپردم و آن مطالب که با تأکید زیادی به من فرمودند این هاست:
اول:ای سید! تا می توانی قرآن بخوان و خدا لعنت کند کسانی را که قائل به تحریف قرآنند و احادیث تحریف را جعل کرده اند.
 دوم: زیر زبان میت عقیقی که نام مقدس ائمه اطهار
علیهم السلام داشته باشد بگذارید.
سوم: به پدر و مادر نیکی کن و اگر از دنیا رفته اند  با خیرات و مبرٌات به آنها اظهار محبت نما.
چهارم:تا می توانی به زیارت اعتاب مقدسه ائمه اطهار
علیهم السلام
برو و نیز قبور امامزاده ها و صلحاء را زیارت کن.
پنجم:تا می توانی به سادات و ذریه علویه احترام کن و تو خودت هم قدر سیادت و انتسابت را به خاندان رسالت بدان و برای این نعمتی که خدا به تو داده بسیار سپاسگزار باش،زیرا این انتساب موجب سعادت و سربلندی تو در دنیا و آخرت خواهد بود.
ششم:نماز شب را ترک نکن و به آن بسیار اهمیت بده،حیف است که اهل علم،آن هایی که خود را وابسته به ما می دانند مداومت به نماز شب نداشته باشند.
هفتم:تسبیح حضرت زهرا
سلام الله علیها و زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام را از دور و نزدیک ترک نکن.
هشتم:خطبه حضرت صدیقه طاهره 
سلام الله علیها در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و خطبه شقشقیه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و خطبه حضرت زینب علیها سلام در مجلس یزید را ترک نکن. 
در این موقع ما به نزدیک در حرم رسیدیم که ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شدند و خود را تنها مشاهده کردم.» 

و ان هذا صراطی مستقیما

و ‌‌أنّ هذا صراطی مستقیماً فاتًبعوه  ولاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون (انعام/ ۱۵۳)

در تفسیر این آیه شریفه روایتی رو برید عجلی از امام باقر علیه الصلوة و السلام نقل می کنه که حضرت

فرمود: «آیا می دانی صراطی مستقیماً در این آیه یعنی چه؟

عرض کردم :نه .
ُُ
فرمود:صراط مستقیم ولایت علی والأوصیاء علیهم السلامه،

و می دانی فاتّبعوه(او را تبعیت کنید) یعنی چه؟ یعنی علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رو تبعیت کنید،

و می دانی ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله یعنی چه؟

عرض کردم : نه .

فرمود: والله منظور ولایت فلان و فلانه(کنایه از خلیفه اول و دوم) و سبیله یعنی راه علی علیه السلام[که

هر راهی غیر از این، انحراف و افتراق از راه خداست] ».(تفسیر نور الثقلین،جلد۱،صفحه۷۷۸)

آیا معقوله راهی رو که خدا خود توصیه فرموده و بندگانش رو به اون دعوت کرده ،خودش هم ناهموار و

صعب العبورش کنه!؟

با توجه به این آیه شریفه و روایت مفسرش و سایر روایاتی که حقیقت صراط مستقیم رو ولایت ائمه

معصومین علیهم السلام معرفی کردند۱،درک این مطلب مشکل نیست اگه صراط مستقیم رو اوسع و

اسهل و اقرب راه ها و بلکه تنها راه به سوی خدا و وصول الی المطلوب بدونیم. مکرر این معنا در  زیارت

جامعه کبیره و به تعابیر مختلف بیان شده:

من اتاکم نجی : کسی که به سوی شما آمد نجات یافت،

و من لم یأتکم هلک :و آن کس که به جانب شما نیامد هلاک شد...

سعد من والاکم : سعادتمند کسی است که ولایت شما رو پذیرفت،

و ضلّ من فارقکم: و گمراه شد کسی که از شما جدا شد...

پس روشنه که هیچ راهی جز تمسک به ولایت خاندان عصمت علیهم السلام ،سالکین خودش رو به

مقصد نمی رسونه و این حقیقت رو شیطان هم فهمیده بود که با تأکید به خدای تعالی عرض کرد:

لأقعدنّ لهم صراطک المستقیم
(اعراف/۱۶):حتماً و حتماً  برای[اغوای] آنها(بندگانت) بر صراط

مستقیم تو می نشینم...

بنابراین صراط مستقیم اصالتاً و در واقع امر، سختی و صعوبتی نداره چون راهیست که ذاتاً هیچ تاریکی و

و مانع و نقص و رجسی در اون نیست و هیچ عقلی هم نمی پذیره که خدای تعالی کوچک ترین سختی

و فشاری برای بندگانش بخواد بلکه هر سختی و مشکلی که هست عارضی و تحمیلیه.در واقع جحد و

تکبر شیطان و مخالفین اهل بیت علیهم السلام اون قدر موانع و عوارض و طرق انحرافی بر سر این

راه ایجاد کرده که اون رو از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر کرده و الا برای شیعه مؤمنی که خدا قلبش رو با

ایمان به ولایت ائمه علیهم السلام امتحان کرده تبعیت از صراط مستقیم سهله...


۱- علی بن الحسین علیه السلام: نحن الصراط المستقیم(تفسیر نورالثقلین،ج۱،ص۲۲)

صراط مستقیم

می گن آقایی بالای منبر داشت درباره صراط مستقیم صحبت می کرد و این روایت معروف رو گفت که:"صراط مستقیم از مو باریک تر و از شمشیر تیزتره"۱...

شخصی از پای منبر بلند شد و گفت:" آقا! این طور که شما می فرمایید که صراط مستقیم از مو باریک تر و از شمشیر تیزتره! یه باره بگید راهی نیست! بفرمایید اصلاً به طرف بهشت راهی نیست و راحتمون کنید! آخه کی میتونه روی مو و شمشیر تیز و برنده راه بره!!؟"

آیا واقعاً همین طوره!؟
آیا خدای تعالی راه به سوی خودش رو این قدر سخت و دشوار قرار داده!؟
آیا خدا می خواد به بندگان خودش سخت بگیره و اونها رو در تنگنا قرار بده!؟
و یا می خواد فقط افراد خاص و معدودی به مقصد برسند!؟
آیا خدای تعالی در صعوبت و سختی و فشار می خواد بندگان خودش رو تربیت کنه!؟....



۱-امام صادق علیه السلام: الصراط هو أدقٌ من الشعر و أحدٌ من السیف

 

 

حافظوا علی الصلوات

حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی و قوموا لله قانتین (بقره/۲۳۸)

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «مراد از صلوات(نمازها) در این آیه که خدا فرموده آن‌ها را حفظ کنید و حرمتشان را نگه دارید٬ محمد صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام هستند و مقصود از صلوة وسطی یعنی نماز وسط٬ امیرالمؤمنین علیه‌السلام است[که محافظت بر ولایت ایشان مؤکداً تخصیص به ذکر شده است]. بعد از آن هم خدای تبارک و تعالی فرموده است: و قوموا لله قانتین برای خدا قیام کنید در حالی که مطیع و فرمانبردار هستید. مقصود اطاعت و فرمانبرداری[همراه با خضوع و خشوع] از ائمه معصومین علیهم‌السلام است.(تفسیر برهان جلد ۱ صفحه ۲۳۲/ حدیث ۹)