الگوی ایمان

ایمانی که اساسش "علم" باشد و با "فکر" تقویت شده باشد، انسان را به عالی­ترین درجه ایمان می­رساند(و بلّغ بایمانی أکمل الایمان) .

 اگر همزمان با ارتقاء ایمان، ظرف و محل استقرارش که قلب است، پاک شود، دیگر این ایمان مستودع و عاریتی نیست بلکه در جای خودش تثبیت و مستقر شده و او را به آرامش دائمی خواهد رساند.

چنین آرامش و ایمانی را در سید بطحاء، بزرگ و آقای قریش،حضرت ابوطالب علیه ­السلام می­توان دید که نامش با ایمان کامل، عجین شده است.

 

ادامه نوشته

خدا ولیّ مؤمنان است

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ (بقره/257)

«خدا ولیّ کسانی است که ایمان آورده­اند. آن­ها را از تاریکی­ها به سوی نور خارج می کند.»

همه ی ما بالنسبة و به نوعی در تاریکی و ظلمتیم.

ظلمت یعنی این که انسان نمی داند چه ­کار باید بکند، دنبال چه باید باشد، چه چیزی را بشناسد، چه جوری زندگی مادی و معنویش را تنظیم کند و...؟

می­فرماید: خدا کسی را در خروج از ظلمت به نور سرپرستی و دستگیری می­کند که ایمان داشته باشد(اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ) اگر ایمان انسان زیاد شد، خدا او را از این ظلمت چه کنم، چه کنم­ها!؟ خارج خواهد کرد و زندگی معنوی او را سر و سامانی خواهد داد.

ایمان هم درجاتی دارد. امام صادق علیه­السلام می فرمایند:« إنّ الایمانَ عَشرُ درجاتٍ بمنزلة السُلَّم یُصعَدُ منه مِرقاةٍ بعد مرقاة: ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که پله پله باید بالا رفت».(کافی،2،ص45)هر چه درجه ایمان انسان بیشتر شود، بهتر به نور می رسد و زودتر از تاریکی ندانستن­ها و بلاتکلیفی خارج می­شود.

حالا پله­های نردبان ایمان را چه طور می­شود بالا رفت؟

ایمان از ریشه " أمن" است، به معنای آرامش. باید نسبت به حقیقتی که شناختیم و قلباً با آن عقد بستیم یعنی به آن معتقد شدیم، آرامش پیدا کنیم. هر چه شناخت انسان بیشتر شود، اعتقادات او عمیق تر خواهد شد، اما مرحله مهم­تر، بعد از این است که باید با این اعتقادات حقه، کار کند و ممارست داشته باشد تا نسبت به این­ها آرام و مطمئن شود و به یقین برسد، یعنی معارفی را که به دست آورده باید یقینی کند تا آن ها را از دست ندهد و الا ممکن است شک و تردیدها به سراغش بیایند و همین اعتقاداتی که دارد از او بربایند.

این "کار کردن"، شامل چند چیز اساسی است که مهم­ترینش فکر کردن است. امیرالمؤمنین(ع) می­فرمایند:« مَن أکثَرَ الفکرَ فیما تعَلَّمَ أتقَنَ علمه و فَهِمَ ما لم یکن یَفهَمُ:کسی که زیاد فکر کند در آن چه آموخته، علمش یقینی می­شود و آن چه را که نمی­فهمیده درک می­کند».(غررالحکم،8917)

از مادر ابوذر در مورد عبادات او پرسیدند،گفت:«کان نهاره اجمع، یتفکر فی ناحیة الناس: تمام روز از مردم کناره می گرفت و فکر می کرد.»(منتخب میزان الحکمة،ص۴۵۶)